از وقتی حس کردم قلبم نرم شده است فهمیدم که رمضان نزدیک است. تازگی گاهی دلم روشن میشود و جرقهآی ناشی از یک کار خوب برای چند ساعتی قلبم را آرام میکند تا دوباره به روزمرگی و سرسختی بازگردد. سالهای قبل چه قلب سنگیای داشتم و بقول خدا «سنگ بهتر است .... چرا که برخی سنگها شکافته میشوند تا از میانشان آبی بجوشد .... و برخی از خشیت خدا فرومیافتند» .... اما دل من نه هرگز میگریست نه هرگز از مرکب مرصع تصوریاش پایین میآمد .... آرامش و تازگیای که در سیمای روحم حس میکنم مرا به انتظار میکشاند برای ماه خدا .... البته شاید هم از بوی ابوالفضل باشد که گویی این روزها روز تولد اوست ، او که امیر ایثار بود، جنگاوری که نجنگید .... سقایی که خود تشنه جان داد، قهرمانی که برای سیراب کردن کودکان حسین ع جان داد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ